-
دلم شاعر میشود
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 15:28
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خطکش و نقاله و پرگار، شاعر میشود تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود باز میپرسی: چهطور اینگونه شاعر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 14:44
زنده باد ایران پاینده باد جوان ایرانی سلام بر همه دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب و خوش باشه. راستش از اونجایی که خودم جوون هستم و مشکلات زیادی دارم که برای حلش باید با کسی مشورت کنم به این فکر افتادم که با یه تعداد از دوستانم که در امور مختلف مشغول به کار هستند در کنار شما باشیم. از امروز میتونید همه مشکلاتتون رو در...
-
تقدیم به جوان ایرانی
یکشنبه 5 تیرماه سال 1384 16:32
دلباخته قامت رعنای تو ام پروانه شمع رخ زیبای تو ام زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 تیرماه سال 1384 16:23
عشق از نگاه دیگران.... undefined undefined More... undefined [Close] undefined [Close] undefined ((اهای مردم کپی برداری با ذکر نام وبلاگ مجاز است)) ۲.عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمـــول ! ( جمله عاشقانه : آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم ) ۳.عشق از دید رحیم گوشکوب بقال سر کوچه : والا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 16:17
سلام و صد سلام نمیدونم تا حالا در باره پدرهاتون فکر کردید؟درباره مادرهاتون چطور؟ راستش من هر چی تو زندگی دارم از پدر و مادرم دارم و حاضرم جونم رو هم فداشون کنم. پدرم اسطوره قدرت و از خود گذشتگی و مهربانی همیشه مثل یه دوست بوده برام و مادرم که هنوز نگرانه که نکنه که من خم بیاد به ابروم . محرم اسرارمه حتی تا الان که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 16:06
سلام سلام امیدوارم حال و احوالتون خوب باشه.مشغله کاری و زندگی طوری به ادم فشار میاره که باید دیزلی فعالیت کرد.البته اینها دلیل بر بی معرفتی من نباشه.مهم اینه که دلها با هم یکی باشه و شما ها همیشه تو دل من جا دارید.امیدوارم بیشتر بتونیم با هم باشیم.به امید دیداری دوباره.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 15:54
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 03:01
باز هم باران شد و مرد بارانی با یه کوله بار شرمندگی اومد پیشتون. سلام.سلامی به سپیدی برف و به زلالی باران. راستش رو بخواهید مرگ پسر عموم حسن که تازه ۲۳ سال داشت تو یه تصادف بدجوری داغونم کرده.حالا ۴ ماه میگذره ولی من هنوز نتونستم باور کنم که دیگه نمیبینمش.میدونم یه واقعیته.ولی چه واقعیت تلخی. از امروز باز میام مینویسم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 17:17
مژده مژده سلام مدیریت این وبلاگ در نظر دارد به چهار نفر از کسانی که بهترین پیشنهاد را در مورد بهتر شدن این وبلاگ بدهند جوائزی اهدا کند. جوائز به ترتیب نظرات بهتر عبارتند از: ۱-۴۰ساعت اینترنت E1 ۲-۳۰ساعت اینترنت E1 ۳-۲۰ساعت اینترنت E1 ۴-۱۰ساعت اینترنت E1
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 02:02
آرزوی مرگ... سکوت تشنه مردی مسافر امید کال خود را چید و بو کرد و در پسکوچه های سرد و نمناک اجاق گرم شب را جستجو کرد. ملامت توشه ان سرزمین بود,نگاهی در نگاهش کینه می کاشت و او با سوزنی از نیش مردم نشت و کوله بارش را رفو کرد. میان عالمی با وسعت یاس دلش اهنگ بکر دیگری داشت,غریبانه تر از تنهایی عشق نشست و با سه تارش گفتگو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 01:57
رنگ... هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد امشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زیر آواری از رنگها نا پدید ماند.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 01:50
سلام و باز هم سلام امروز یکی از دوستانم رو دیدم که سه سال پیش باهاش توی کلاس کنکور اشنا شده بودم. درد دل میکرد. میگفت بعد از دو, سه سال زحمت ودردسر هنوز هم نتونستم وارد دانشگاه بشم الان هم رفته بود دفتر چه خدمت گرفته بود که بره سربازی.خیلی ناراحت بود میگفت چند سال از عمرم رو بیهوده از دست دادم.به نظر شما این دوست ما...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1383 01:46
پایان... ان روز که می پریدی و دستهایت را به شانه های اسمان میزدی آن روز که تا انتهای زمین میدویدی و خستگی هایت را تف میکردی ان طرف زمین هنوز بازی شروع نشده بود وقتی نگاهت را گرد می کردی زمین زهره می باخت و اسمان رنگین کمان میشد... و من قیافه های باخته را جمع میکردم تا شعری برای چشمانت باشدولی نمی باریدی! .ساعتی که سوت...
-
به یاد زینب
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 14:42
وفات بی بی زینب رو به تمام شیعیان جهان و مخصوصا وبلاگ نویسای عزیز تسلیت عرض میکنم.
-
مکاتبه«»انتقاد«»پیشنهاد
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 07:27
باز هم سلام از حالا میتونید همه انتقادات و پیشنهاداتتون رو برام بفرستید و مطمئن باشید به همشون نیاز دارم در ضمن این رو هم بگم که وبلاگ مرد بارانی مخصوص نسل جوون و آزاد اندیش ایرانیه که توی اون آزادن همه نظراتشون رو بدن و حتی مشکلاتشون رو بگن و مطمئنا نتیجه میگیرن. پس:زنده باد ایران و پاینده باد جوان ایرانی
-
مرد بارانی واگذار شد
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 05:44
سلام حتما میپرسید این عنوان چیه؟ من اشکان هستم و قراره از حالا به جای برادرعزیزم explorer که واقعا هم دوستش دارم در خدمتتون باشم امیدوارم بتونیم دوستان خوبی برای همدیگه باشیم و در آخر اینکه این وبلاگ از حالا همیشه دیگه بروزه. تلخ ترین زمان موقعی که آدم خداحافظی میکنه؛پس من این کار رو نمیکنم و فقط میگم: به امید دیداری...
-
گلهای اطلسی
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1382 14:17
منو زخم این زمستون که زده به من شبیخون منو باغ ارزوها که گلی نچیدم از او با تو بود و نبودم مثل سیاه و سپیدم دوست دارم که دستاتو داشته باشم تا تمام خوبیهاتو داشته باشم دوست دارم تو باشی و من زیر سایه ات همه صلح و صفات و داشته باشم چشم من خسته و خونه که به سمتت نگرونه که خیال تو باهاش مثل یه خواب مهربونه دلم من مثل یه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 تیرماه سال 1382 12:17
دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می خواند، لیک پاهایم در قیر شب است. *** رخنه ای نیست در این تاریکی: در و دیوار بهم پیوسته. سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته. *** نفس آدم ها سر بسر افسرده است. روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا هر نشاطی مرده است. *** دست جادویی شب...